به بهانه ی سالروز درگذشت پدر جذامیان ایران

خانه دیگر سیاه نیست

خانه دیگر سیاه نیست

آذربایجان شرقی ˮدنیا زشتی كم ندارد، زشتی های دنیا بیشتر بود، اگر آدمی بر آنها دیده بسته بود. اما آدمی چاره ساز استˮ، ثانیه های اول مستند ˮخانه سیاه استˮ با این نریشن آغاز می شود و پس از آن، دختری كه جذام صورتش را از شكل انداخته، خودش را در آینه نگاه می كند، نگاهی مانند نگاه جیوه ای آینه.


جذام، رحم نداشت و زیباترین ها را انتخاب می کرد و پس از آن دیگر کسی حاضر نبود آنها را ببیند و اینگونه بود که جذامی ها هر یک به تبعید ابدی محکوم شدند. آسایشگاه پشتیبانی از جذامیان بابا باغی تبریز، تبعیدگاهی بود که آنها را از شهر دور می کرد، اما خانه سیاه بود و «فروغ» خواست با ساختن مستندی از زندگی جذامیان این آسایشگاه، خانه را از سیاهی پاک کند.
مردی که هزاران بار طول و عرض آسایشگاه را گز می کند، صدایی که مدام شنبه تا جمعه را می شمارد و مردی که سرودی نامفهوم را می خواند، این ها همگی صحنه هایی هستند که در مستند "خانه سیاه است" به تصویر کشیده شده اند. صف طولانی از بیماران در مقابل داروخانه و آشپزخانه تشکیل می شود و صدای اذان می پیچد و بچه هایی که هر چند جذام ناقصشان کرده است، اما متنی را از روی کتاب می خوانند که نوشته "خدایا تو را شکر می گویم که به من دست و پا و گوش دادی"، شاید این شکرگزاری برای پزشکی باشد که دست و پا و چشم و گوش و پدر جذامیان شد. پزشکی در قامت پدر که مبتلایان به جذام را بار دیگر به زندگی امیدوار و پیامبرگونه معجزه کرد.
تصاویر زیر برگرفته از مستند "خانه سیاه است"، هستند:








معلم از کودک جذامی می پرسد چرا باید خدا را به خاطر داشتن پدر و مادر شکر نماییم و کودک می گوید من هیچکدام را ندارم و کودک دیگری در جواب معلم که از او می خواهد، چند چیز زشت را نام ببرد می گوید: دست و پا، اما دکتر محمد حسین مبین، نقش همان پدر و مادری را بازی کرد که یک جذام خانه در حسرتش بودند. آمده بود تا خانه دیگر سیاه نباشد و حتی بعد رفتتش هم بماند.


منبع:

1399/07/06
20:23:24
5.0 / 5
1775
تگهای خبر: بیماران , پزشك , دارو , زندگی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۹ بعلاوه ۵
سرشیر
سر شیر
سرشیر